loading...

هاست / طراحی سایت / طراحی اپلیکیشن / ثبت دامنه

هاست / طراحی سایت / طراحی اپلیکیشن / ثبت دامنه

بازدید : 296
سه شنبه 2 دی 1399 زمان : 13:55

اين مقاله در مورد تفاوت رهبري و مديريت است و اين موضوع را از نگاه سازماني بررسي كرده است. چرا كه امروزه، اينكه رهبران را افرادي كاملا متمايز از مديران بدانيم، ديگر تبديل به يك باور رايج (و حتي يك مد) شده است. و اگر چرخي در اينترنت بزنيد متوجه خواهيد شد كه چقدر مقاله در مورد تفاوت مديريت و رهبري نوشته شده است. در اين تفكر، رهبر، كسي است كه كار درست را انجام مي دهد و از پس تغييرات بزرگ برمي آيد و مدير كسي است كه كارها را درست انجام مي دهد و از پس پيچيدگي ها بر مي آيد. اما اگر اين تفكر درست باشد، با خود بينديشيد كه كداميك از افرادي كه در سمت هاي مديريت ارشد سازمانها مي شناسيد مشغول انجام كار درست هستند ( همانند يك رهبر) و يا اينكه صرفا در حال درست انجام دادن كار خود هستند ( همانند يك مدير )؟

اغلب سعي دارند نقش رهبري را به جاي مديريت قالب كنند. آنها مي گويند مديريت ديگر تفكري قديمي است بلكه ديگر بايد همه رهبر باشيد. برويد رهبري ياد بگيريد. راستش را بخواهيد، من ضرورت اين نوع دسته بندي ها و اينكه اين دسته بندي ها چه منفعتي مي توانند براي بهبود عملكرد سازمان ها داشته باشند را درك نمي كنم. البته شايد بتوانيم در فرايند مفهوم سازي، دو مفهوم مديريت كردن و رهبري كردن را از يكديگر جدا كنيم اما آيا در دنياي واقعيت نيز مي توانيم چنين كاري انجام دهيم؟ و يا اصلا چنين اجازه اي داريم؟

تفاوت رهبري كردن و مديريت كردن

من تفاوت رهبري كردن و مديريت كردن را هميشه با اين مثال روشن مي كنم كه اگر گروهي از افراد سازماني را در جنگلي تجسم كنيد كه مشغول باز كردن راه خود از وسط جنگل هستند و پيش مي روند.مديريت همراه آنها در حال حركت است و تبرهاي آنها را تيز ميكند و خط مشي ها و دستورالعملها را مي نويسند و برنامه هاي مختلف تقويت افراد را انجام مي دهد. تكنولوژي هاي مختلف را بكار ميگيرد و برنامه هاي مختلفي براي افراد اجرا ميكند تا آنها به بهترين نحو و ساده ترين روش مسير را در وسط جنگل باز كنند. اما رهبر كسي است كه در اين جنگل از بلندترين درخت بالا مي رود، وضعيت و شرايط را بررسي مي كند و سمت حركت و جهت را نشان ميدهد. و مي گويد راه را درست آمده ايم يا غلط و از كدام جهت بايد برويم تا به هدف برسيم.

شايد اين مثال تفاوت رهبري و مديريت را در سازمان براي شما مشخص كند. و اين منظور را برساند كه رهبران بدون مديران مانند شاعران تنهايند. و دريابيم كه تعيين هدف با رهبر است و نحوه رسيدن با مدير. اما از خود بپرسيد چگونه ممكن است بخواهيد توسط فردي كه از هيچ ويژگي رهبري برخوردار نيست صرفامديريت شويد؟

حتما به خود پاسخ خواهيد داد مديريت شدن توسط چنين فردي، بسيار بي روح و دلسردكننده است. اين بار از خود بپرسيد چرا بايد بخواهيد توسط فردي كه هيچ چيزي را مديريت نمي كند صرفا رهبري شويد؟ حتما به خود پاسخ خواهيد داد رهبري شدن توسط چنين فردي، بسيار وحشتناك خواهد بود. چرا كه او چگونه قرار است از آنچه درون سازمان در حال رخ دادن است مطلع شود؟

رهبر باشيم يا مدير ؟

اما واقعيت اين است كه نقش رهبري و مديريت در سازمانها اصلا از هم جدا نيستند. شما نمي توانيد بگوييد مدير، مدير باشد و رهبر، رهبر . هر دوي اينها مكمل يكديگر هستند و بدون مهارتهاي يكديگر در نقش خود موفق نخواهند شد. شايد در سازمانهاي بزرگ مدير ارشد به سمت مهارتهاي رهبري تمايل بيشتري داشته باشد و مديران مياني به سمت مهارتهاي مديريتي. اما واقعا نمي توان رهبر و مدير را متفاوت دانست و آنها را با يك خط كشي از هم جدا كرد.

پس شايد درست تر آن باشد كه بگوييم شغل رهبري ، به همان اندازه كه به سخنوري و جملات احساسي رهبر وابسته است، به عمل و سروكله زدن او با ديگران نيز وابسته است. جالب است بدانيد بسياري از رهبران سازمان هاي بزرگ گاهي به چك كردن عملكرد هاي جزيي كاركنانشان ورود كرده اند. ميتوانيد بگوييد آنها در حال انجام چه نقشي بوده اند؟ آيا با توجه به تفاوت مديريت و رهبري ، آنها در حال ايفاي نقش يك مدير جزئي بوده اند؟ يا اينكه در تلاش بوده اند تا نقش رهبري خود را از طريق همين كار جزئي و به ظاهر بي اهميت به اثبات برسانند؟

آيا تفاوت رهبري و مديريت در سازمان مهم است؟

از نظر من، آن چيزي كه امروزه بايد بسيار نگران آن بود، تفكر ” رهبري از بالاست ” تفكري كه در آن، افراد ارشد سازمان، خود را از همه جزئيات جدا كرده و جز به تصوير بزرگ، به چيز ديگري نمي انديشند و فكر مي كنند مي توانند از طريق كنترل از راه دور به مديريت ديگران بپردازند.
يادتان باشد شغل شما در هر جايگاهي كه باشيد، دربرگيرنده موضوعات بزرگ و موضوعات كوچك است. قطعا برخي از وظايف و موضوعات را مي توان به ديگران تفويض كرد. اما واقعا يك رهبر نمي تواند شغل خود را به دو قسمت رهبري و مديريت ، تقسيم كند و قسمت مديريت شغل خود را به ديگران تفويض كند. پس به جاي تمركز بر روي تفاوت مديريت و رهبري ، همواره بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه يك مدير، در واقع يك رهبر نيز هست و نقش رهبري، در واقع همان مديريت خوب انجام شده است.

منبع مطلب

اين مقاله در مورد تفاوت رهبري و مديريت است و اين موضوع را از نگاه سازماني بررسي كرده است. چرا كه امروزه، اينكه رهبران را افرادي كاملا متمايز از مديران بدانيم، ديگر تبديل به يك باور رايج (و حتي يك مد) شده است. و اگر چرخي در اينترنت بزنيد متوجه خواهيد شد كه چقدر مقاله در مورد تفاوت مديريت و رهبري نوشته شده است. در اين تفكر، رهبر، كسي است كه كار درست را انجام مي دهد و از پس تغييرات بزرگ برمي آيد و مدير كسي است كه كارها را درست انجام مي دهد و از پس پيچيدگي ها بر مي آيد. اما اگر اين تفكر درست باشد، با خود بينديشيد كه كداميك از افرادي كه در سمت هاي مديريت ارشد سازمانها مي شناسيد مشغول انجام كار درست هستند ( همانند يك رهبر) و يا اينكه صرفا در حال درست انجام دادن كار خود هستند ( همانند يك مدير )؟

اغلب سعي دارند نقش رهبري را به جاي مديريت قالب كنند. آنها مي گويند مديريت ديگر تفكري قديمي است بلكه ديگر بايد همه رهبر باشيد. برويد رهبري ياد بگيريد. راستش را بخواهيد، من ضرورت اين نوع دسته بندي ها و اينكه اين دسته بندي ها چه منفعتي مي توانند براي بهبود عملكرد سازمان ها داشته باشند را درك نمي كنم. البته شايد بتوانيم در فرايند مفهوم سازي، دو مفهوم مديريت كردن و رهبري كردن را از يكديگر جدا كنيم اما آيا در دنياي واقعيت نيز مي توانيم چنين كاري انجام دهيم؟ و يا اصلا چنين اجازه اي داريم؟

تفاوت رهبري كردن و مديريت كردن

من تفاوت رهبري كردن و مديريت كردن را هميشه با اين مثال روشن مي كنم كه اگر گروهي از افراد سازماني را در جنگلي تجسم كنيد كه مشغول باز كردن راه خود از وسط جنگل هستند و پيش مي روند.مديريت همراه آنها در حال حركت است و تبرهاي آنها را تيز ميكند و خط مشي ها و دستورالعملها را مي نويسند و برنامه هاي مختلف تقويت افراد را انجام مي دهد. تكنولوژي هاي مختلف را بكار ميگيرد و برنامه هاي مختلفي براي افراد اجرا ميكند تا آنها به بهترين نحو و ساده ترين روش مسير را در وسط جنگل باز كنند. اما رهبر كسي است كه در اين جنگل از بلندترين درخت بالا مي رود، وضعيت و شرايط را بررسي مي كند و سمت حركت و جهت را نشان ميدهد. و مي گويد راه را درست آمده ايم يا غلط و از كدام جهت بايد برويم تا به هدف برسيم.

شايد اين مثال تفاوت رهبري و مديريت را در سازمان براي شما مشخص كند. و اين منظور را برساند كه رهبران بدون مديران مانند شاعران تنهايند. و دريابيم كه تعيين هدف با رهبر است و نحوه رسيدن با مدير. اما از خود بپرسيد چگونه ممكن است بخواهيد توسط فردي كه از هيچ ويژگي رهبري برخوردار نيست صرفامديريت شويد؟

حتما به خود پاسخ خواهيد داد مديريت شدن توسط چنين فردي، بسيار بي روح و دلسردكننده است. اين بار از خود بپرسيد چرا بايد بخواهيد توسط فردي كه هيچ چيزي را مديريت نمي كند صرفا رهبري شويد؟ حتما به خود پاسخ خواهيد داد رهبري شدن توسط چنين فردي، بسيار وحشتناك خواهد بود. چرا كه او چگونه قرار است از آنچه درون سازمان در حال رخ دادن است مطلع شود؟

رهبر باشيم يا مدير ؟

اما واقعيت اين است كه نقش رهبري و مديريت در سازمانها اصلا از هم جدا نيستند. شما نمي توانيد بگوييد مدير، مدير باشد و رهبر، رهبر . هر دوي اينها مكمل يكديگر هستند و بدون مهارتهاي يكديگر در نقش خود موفق نخواهند شد. شايد در سازمانهاي بزرگ مدير ارشد به سمت مهارتهاي رهبري تمايل بيشتري داشته باشد و مديران مياني به سمت مهارتهاي مديريتي. اما واقعا نمي توان رهبر و مدير را متفاوت دانست و آنها را با يك خط كشي از هم جدا كرد.

پس شايد درست تر آن باشد كه بگوييم شغل رهبري ، به همان اندازه كه به سخنوري و جملات احساسي رهبر وابسته است، به عمل و سروكله زدن او با ديگران نيز وابسته است. جالب است بدانيد بسياري از رهبران سازمان هاي بزرگ گاهي به چك كردن عملكرد هاي جزيي كاركنانشان ورود كرده اند. ميتوانيد بگوييد آنها در حال انجام چه نقشي بوده اند؟ آيا با توجه به تفاوت مديريت و رهبري ، آنها در حال ايفاي نقش يك مدير جزئي بوده اند؟ يا اينكه در تلاش بوده اند تا نقش رهبري خود را از طريق همين كار جزئي و به ظاهر بي اهميت به اثبات برسانند؟

آيا تفاوت رهبري و مديريت در سازمان مهم است؟

از نظر من، آن چيزي كه امروزه بايد بسيار نگران آن بود، تفكر ” رهبري از بالاست ” تفكري كه در آن، افراد ارشد سازمان، خود را از همه جزئيات جدا كرده و جز به تصوير بزرگ، به چيز ديگري نمي انديشند و فكر مي كنند مي توانند از طريق كنترل از راه دور به مديريت ديگران بپردازند.
يادتان باشد شغل شما در هر جايگاهي كه باشيد، دربرگيرنده موضوعات بزرگ و موضوعات كوچك است. قطعا برخي از وظايف و موضوعات را مي توان به ديگران تفويض كرد. اما واقعا يك رهبر نمي تواند شغل خود را به دو قسمت رهبري و مديريت ، تقسيم كند و قسمت مديريت شغل خود را به ديگران تفويض كند. پس به جاي تمركز بر روي تفاوت مديريت و رهبري ، همواره بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه يك مدير، در واقع يك رهبر نيز هست و نقش رهبري، در واقع همان مديريت خوب انجام شده است.

منبع مطلب

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 29

درباره ما
هاست و میزبانی وب دهاستینگ انواع هاست لینوکس و هاست وردپرس و خدمات وب طراحی سایت و طراحی اپلیکیشن و سئو سایت
آمار سایت
  • کل مطالب : 314
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 122
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 97
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 123
  • بازدید ماه : 853
  • بازدید سال : 2797
  • بازدید کلی : 897984
  • <
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه